Friday, November 2, 2007

لذت تحصیل

مدرسه که می‌رفتم در حسرت تموم شدن دبیرستان روز شماری می‌کردم. بعد از اون هم خیلی بدیهی بود که باید ادامه مسیرم رو با دانشگاه پر کنم و به این ترتیب دوران پر هیاهوی لیسانس با تمام شیطنت‌های دانشجویی شروع شد. هنوز هم می‌گم بهترین دوران عمرم بوده و هست. اما در کنار تمام این لذت‌ها و تجربه‌ها همیشه استرسی بود که بتونیم زودتر درس رو تموم کنیم و یه مدرک مهندسی بگیریم. واقعا نمی‌دونم اون دوران چه ایراد و کمبودی داشت که اونطور برای اتمامش بدوبدو می‌کردیم. خوب بالاخره 4 سال گذشت و من هم مثل بقیه به آرزوم رسیدم. حالا دو تا مسیر سر راهم بود: ادامه تحصیل یا شروع به کار. اون موقع با یک کم تامل روی گذشته به این نتیجه رسیدم که توی این مدت از هیچ چیز اندازه درس و تحقیق و فرهنگ آکادمیکی لذت نبردم. خوب با این حساب تکلیفم روشن بود: ادامه مسیر قبل! با این حساب دو سال دیگه هم توی همون دانشگاه موندم و به کار مورد علاقم مشغول شدم. اما بعد از چند ماه همه چیز شد همون استرس گذشته برای فارغ التحصیلی. حالا بیرون از دانشگاه چه خبر بود خدا می‌دونه! نمی‌گم دوران خوشی نداشتم؛ اما خوب وقتی توی جاده مضطرب باشی نمی‌تونی از طبیعت مسیر لذت ببری. خلاصه فوق‌لیسانس هم تموم شد و طبق معمول به این نتیجه رسیدم که کجا بهتر از دانشگاه. و این بار دکترا. اما توی یک محیط جدید...

هفته پیش دانشگاه یه برنامه گذاشته بود که دور هم جمع بشیم و با دانشجوهای دیگه آشنا بشیم. اونجا با یک دانشجوی کره‌ای هم صحبت شدم. سنش به نظر بالا می‌آمد. دو تا لیسانس گرفته بود و سه تا فوق‌لیسانس و الان هم تازه دکترا رو شروع کرده بود. هنوز از تعجب در نیامده بودم که با یک دانشجوی آلمانی آشنا شدم. تقریبا هم سن و سال خودم بود اما هنوز لیسانس می‌خوند. توی سه تا رشته که هیچ ربطی به هم نداشتند. نمی‌دونم اینا تا کی می‌خواستن به درس خوندن ادامه بدن. اما طرز فکرشون برام خیلی با ارزش بود. این دانشجوهایی که من دیدم فقط یک چیز براشون مهم بود؛ اونم اینکه توی موضوعی که علاقه داشتن اطلاعات کسب کنند و به زمان اتمام اون اهمیت ندن.

الان که فکر می‌کنم می‌بینم روش اینا خیلی هم منطقی‌تره و هیچ دلیلی برای عجله کردن وجود نداره. اگه علت ادامه تحصیلم علاقه به این مسیر بوده، پس چرا باید به محض شروعش فقط به تاریخ پایانش فکر کنم و تمام مدت رو با این استرس سپری کنم که کی تموم می‌شه؟ اونم توی این محیط و شرایطی که احترام و ارزشی که برای دانشجو قائل هستند در سطح معتبرترین اساتید هست و از هیچ بابتی در حق دانشجو کوتاهی نمی‌کنن.

خلاصه اینکه بعد از 6 سال اشتباه دیگه می‌خوام از دانشجو بودن لذت ببرم! بدون هیچ اضطرابی!

2 comments:

Anonymous said...

يا ...
سلام:
خوبي ابجي. راستش حرفام رو باهات آنلاين گفتم. بيشتر اومدم ببينم اينجا چه مدلي ميشه كامنت گذاشت[نيشخند].ولي خب حالا كه تا اينجا اومدم بذار يه حرفي رو هم بگم:
اين كه هيچي تو زندگي اندازه دو دره كردن درس و مشق و مدرسه و معلم حال نميده.[بازم نيشخند]. جنس خرابه ديگه.
كاريش نميشه كرد.
به قول شاعر هستي از ما ...ما از هستي...
خوش باشي ابجي
خدا نگهدارت

Unknown said...

khob in neveshtat vaghean delgarmi dad behem,chon hala bad az tajrobeye reshteye mashin alate keshavarzi va physic ,mikham graphico emtehan konam,yekam baham harf bezan,doost daram nazareto behem begi.vaghean delam tang shod barat.omidvaram shade shad bashi hamishe va movafagh.