Sunday, October 28, 2007

سخن اول

وقتی که جابه‌جا می‌شی، حالا چه از شهری به شهر دیگه و چه از کشوری به کشور دیگه، همه ازت می‌پرسند که تونستی با محیط جدید وفق پیدا کنی؟ این اولین سوالی هست که تو ذهن اطرافیانت می‌یاد و تا زمانی که جواب مثبتی ازت نگیرند، دل نگران هستند. تو هم وقتی با چنین سوالی مواجه می‌شی یک کم فکر می‌کنی و می‌بینی که واقعا مشکلی وجود نداره. همه چیز رو به راهه و خیلی راحت داری توی این محیط مثل یک شهروند زندگی می‌کنی. نمی‌شه گفت هیچ مشکلی نداری! اما خوب مسلما در حدی نیست که بخوای شکایت کنی چون این مدل مشکلات سطحی همیشه و همه جا هست و اصلا ارزش نقل کردن نداره. خوب پس با این حساب می‌تونی جواب دوستان و خانواده رو بدی که آره خیالتون راحت باشه. کاملا به محیط عادت کردم و باهاش وفق شدم. اینجاست که هم خودت و هم اطرافیانت یه نفس راحت می‌کشید و می‌گین خدا رو شکر. بعدش هم با خودت فکر می‌کنی که خوب دیگه چیز خاصی وجود نداره و همه چیز می‌شه زندگی عادی و همیشگی.

اما کافیه یک کم بگذره و یک کم به محیط نزدیک‌تر بشی... اون موقع هست که هر از چند گاهی با چیزایی مواجه می‌شی که حسابی به چالش وادارت می‌کنه. مسائلی که ذهنت رو مشغول می‌کنه و حس می‌کنی باید روش بیشتر فکر کنی و حتی نظرات گذشته خودت رو در موردشون محک بزنی...

این می‌شه تازه اول راه و خوب این لحظه‌ای هست که تصمیم می‌گیری دست به قلم ببری و هر چیزی رو که تو ذهنت می‌گذره و فکرت رو مشغول می‌کنه ثبت کنی....

1 comment:

Unknown said...

salam dooste aziz man khili tasadofi ba in safhe shoma barkhord kardam,ama neveshtehat raje be alman va be tasvir keshidan hese nadanestan zabane almani va shooro be yadgiri mano dorost be 7 sale pish bord,khili chiza ro dobare vasam daftare khaterat varagh zad,jaleb bood khastam tashakori karde basham zemna sale no ham pishapish mobarak bash